پس از خواندن کتابی با عنوان “Element” از کِن رابینسون و الهام گرفتن از آن، من بهواژهٔ «عنصر وجودی» رسیدم. تعریف کِن رابینسون از عنصر وجودی، تلاقی استعداد و علاقه است. آنجایی که این دو به هم میرسند نقطه ایست که در آن پیشرفت مستمر و رضایت خاطر حاصل میشود. در این مدل شکوفایی بسیار طبیعی و با کمترین انرژی شکل میگیرد. چون در اصل برای چیزی سعی نمیکنیم بلکه از وجودمان جاری میشود.
آقای رابینسون تحقیق وسیعی دربارهٔ افراد موفق در موقعیت و رشتههای مختلف داشته و به این نتیجه رسیده که در تمامی آنها نقطهٔ اشتراکی وجود دارد. رشد آنها پس از یافتن و توجهشان به علاقه و استعداد خود شکلگرفته و ازآنپس بدون سعی مضاعف ادامه داشته است. پائولو کوئیلیو، اکهارت توله، جیم موریسون و بسیاری دیگر، همگی در شرایطی رشدشان محقق شده که به هماهنگی عنصر وجودی خود رسیدهاند.
چرا به یافتن عنصر وجودی نیاز داریم؟تصور کنید دنیایی که هر شخص از کاری که انجام میدهد رضایت دارد و از آن کاری که توانایی و استعداد دارد، لذت میبرد و لازم ندارد که کار دیگری را انجام دهد.
در این شرایط، فقط کار نمیکنیم که درآمد کسب کنیم. فقط درآمد کسب نمیکنیم که به خود پاداش دهیم. پاداش نمیگیریم که در مقابل آن معنی زندگی خود را معامله کنیم.
فرقی نمیکند که موسیقی میسازیم، مینویسیم یا خدمات شهری ارائه میدهیم. فرقی نمیکند که چهکار انجام میدهیم. ولی مهم است که این کار از علاقه و استعداد شخص جاری میشود و زمانی که این کار توسط او انجام میشود، بهقدری آسان و لذتبخش است که دیگر لازم به انرژی مضاعف برای انجام آن نیست.
در این حالت کار و زندگی باهم ادغام میشوند. به سختی میتوان این دو را از هم جدا کرد. نمیدانی کِی کار میکنی و کِی میبایست استراحت کنی و به زندگیات برسی.
این مفهوم بسیار متفاوت است با مدلی که هماکنون بسیاری آن را دنبال میکنند. صبح با بیمیلی برای کاری که به آن علاقه ندارند بلند میشوند و برای کسب درآمد و بها دادن به ترسهای خود و آنهایی که از اجتماع به آنها منتقل میشود، این کار را هرروز تکرار میکنند. در مقابل خود را لایق سفرهای گران، کالاهای لوکس وزندگی مرفه میدادند.
آما آیا در این مدل رضایت پایدار خواهد ماند؟ در زندگی چه چیز مهم است؟درگذر روزها، کارهای بسیاری انجام میدهیم. آن کارهایی که به گمانمان باعث رضایت جسم و روح میشود. سعیمان ساخت زندگی پایدار، رفاه اجتماعی و رضایت از خود است. ولی ممکن است که راه مستقیمی را بهعنوان «مسیر» خود انتخاب کنیم یا در شلوغی روزمره گیج و گرفتار شویم.
درراه ممکن است مسیری را که به گمانمان امن است، مستقیم طی کنیم یا شاید میانبرها و وسوسهٔ زودتر رسیدن، ارزش امتحان کردنش را داشته باشد. اما گاهی اوقات نه آن مسیر، برای ما مناسب است و نه آن میانبرها که بهمانند بیراهههایی ما را به جای دیگری میبرند، جایگزین آن است.
خواستهٔ تمام مردم کرهٔ خاکی اگر یکسان نباشد، حداقل دارای اشتراکهایی میباشد. همه در انتها میخواهند راحت باشند، از زندگی رضایت داشته باشند و آرامش شامل خود و خانوادهشان باشد.
باور دارم که رسیدن به راحتی، رضایت و آرامش در زندگی از توجه به خود و نیازهای اصلی خود سرچشمه میگیرد و رابطهٔ حداقلی با رفاه و داراییهای زندگی دارد. ازاینرو پاسخ به نیازهای اصلی همانا راهی باشد برای رسیدن به خواستههای اصلی در زندگی. پاسخ به نیازهای اصلی ازآنرو، که پیدایش کنیم، برای محقق شدن آن تلاش کنیم و همواره در مسیر کشف ابعاد مختلف آن ممارست کنیم.
کیفیت زندگی از کارهایی که در آن انجام میشود، تعیین میشود. ارسطو